مدرسه برای رضا رضاپور، یک سکوی پرتاب به عالم هنر بود. دبستان هروی در دهه ۳۰، نه فقط جایی برای تحصیل او که واسطهای برای کشف استعدادهای نهفته اش بود. شاید اگر آقای اعتمادی در آن روزها به قابلیتهای او آگاه نمیشد، ذوق و اشتیاقش در زمینه هنر، برای همیشه خاموش میشد، اما از اتاقهای کوچک تمرین تئاتر همین مدرسه بود که رضا رضاپور به صحنه اجرای سالن انجمن شهر در باغ ملی مشهد رفت و بعدتر که وارد دبیرستان شد، بی هیچ معلمی، نخستین نمایشنامه خود را با عنوان «خانه سه صاحبه» به رشته تحریر درآورد و با همراهی محمد مطیع اجرا کرد. رفته رفته نمایشهای کوتاه کمدی را با امکانات محدود مدرسه تولید کرد و پس از آنکه گروههای تئاتر در مشهد پاگرفت، به عضویت گروه تئاتر نیما با سرپرستی فریدون صلاحی درآمد.
فریدون صلاحی، زندگی رضا رضاپور را یک بار در زمینه بازیگری و بار دیگر در زمینه صدا، متحول کرد و هنگامی که در دوران دبیرستان شاهد اجرای موفق او در یکی از برنامههای فرهنگی مدرسه بود، از او دعوت کرد تا برای همکاری در رادیو حاضر شود.
به این ترتیب رضاپور، تئاتر و رادیو را به موازات یکدیگر به پیش برد و به شکلی تجربی، مسیر خود را در میان چهرههای موفق آن ایام پیدا کرد و در دهه ۴۰ دوشادوش هنرمندانی، چون رضا کیانیان، داریوش ارجمند و رضا صابری در تئاتر مشهد به هنرنمایی پرداخت. رضاپور با آغاز کار رادیو نیز در زمره نخستین افرادی بود که به برنامه سازی، کارگردانی، نویسندگی و اجرا در ابتداییترین استودیوهای رادیو مشغول به کار شد. «داستان شب» فریدون صلاحی، نقطه آغاز فعالیت حرفهای او در رادیو بود که با «گل بوته ها»ی رضا صابری و مهدی صباغی به اوج مقبولیت رسید.
۱۰ سال کار رایگان در دفتر رادیویی کوچکی واقع در فلکه برق مشهد، شاید در ابتدا آورده مالی چشمگیری برای او نداشت، اما با خلاقیت و پشتکار خود، سرمایه اجتماعی ارزشمندی در میان مردم و اهالی هنر از آن خود کرد به طوری که با به کارگیری لهجه مشهدی در برنامههای رادیویی، محبوبیت خود را در میان شنوندگان دوچندان و اصالت این گویش را با خلق نقشهای گوناگون، بازتعریف کرد.
اوایل انقلاب اسلامی بود که به تهران رفت و پس از مدتی از سوی فریدون جیرانی برای فیلم «آفتاب نشینان» دعوت شد، اما تعهدش به معلمی او را به مشهد بازگرداند. او که از سال ۱۳۴۴ به استخدام آموزش و پرورش درآمده بود، معلمی را با چاشنی نمایش، زندگی میکرد و در روشهای تدریس خود نیز از دیالوگ نویسی و بازیهای ریتمیک برای انتقال بهتر مفاهیم بهره میبرد. مشهد، حضرت رضا (ع) و معلمی، رشته اتصال رضاپور به زادگاه محبوبش بود که هیچ گاه به وسوسههای کاری پایتخت مغلوب نشد.
در همان ایام، فیلم نامه «میهمان توس» را با محوریت زندگی امام رضا (ع) تولید کرد و با کمترین امکانات موجود موفق شد خروجی خوبی را در مشهد عرضه کند که به موجب آن، بسیاری از عوامل تولید برای ادامه فعالیت جذب گروههای فیلم سازی در تهران شدند. محله نوغان، جایی که رضاپور در آن متولد شد و رشد کرد، همواره بستری برای پرده خوانیها و تعزیه خوانیها بود. از این رو، نقالی نیز در کارنامه هنری رضاپور ستاره درخشانی بود. به واسطه آن در سال ۱۳۷۶ از جشنواره تولیدات صداوسیمای مراکز استانها به مقام اول نقالی دست یافت.
در اواخر دهه ۸۰ به دعوت مدیرصدای تهران برای اجرای برنامه «کوچه شادی ها» به تهران رفت و در برنامه «عصر جمعه با رادیو» نیز به اجرا پرداخت، اما در نهایت مشهد را برای ادامه کار ترجیح داد. آذر سال ۹۳ شبیخون سکتههای مغزی پیاپی، قدرت تکلم رضا رضاپور را گرفت و او را از دنیای صدا و تصویر دور کرد. سکوت اجباری و غم انگیز استاد رضاپور برای دوسال به طول انجامید و سرانجام در ۲۹ مهر ۱۳۹۵ به علت ایست قلبی در بیمارستان امام رضا (ع) برای همیشه خاموش و در یادها ماندگار شد.